مارکتینگ چیست، آنچه که باید درباره بازاریابی بدانید
معرفی مارکتینگ
امروزه تغییرات بسیار زیادی در کسبوکارها نسبت به چند دهه پیش شکل گرفته است. تغییر در شکل کسبوکارها و همچنین موفقیت روزافزون آنها نسبت به گذشته به نوعی بوده که تحول اساسی و عظیمی را شکل داده است. به عبارتی دیگر، بحث فروش و یا داد و ستد دیگر از آن حالت قدیمی و سنتی خودش فاصله گرفته و وارد فاز جدید و یا یک موج نوین شده است. این در حالیست که رشتههای دانشگاهی و اقتصاددانان هم به کمک این موج نوین شتافته و در شکلگیری آن نقش بسیار مهم و اساسی داشتهاند. امروزه بحث مارکتینگ تبدیل به یکی از مهمترین و البته اصولیترین مباحث میان تمام داد و ستدکنندگان و هچنین بازارهای جهانی در کنار مبحث پر اهمیت دیجیتال مارکتینگ گشته است. بگذارید برایتان یک مثال بزنیم، اگر شما را یک فروشنده تصور کنیم، هر چیزی که برای فروش محصولتان میگویید به نوعی مارکتینگ محسوب میشود. آیا محصولتان را در فضای مجازی به فروش میرسانید؟ آیا از وبسایت شخصیتان برای فروش محصول استفاده میکنید؟ آیا قصد دارید فروشتان را تبدیل به مقیاسی عظیمتر کنید؟ آیا قصد دارید تاثیر بسزایی روی مشتریانتان بگذارید؟ پس شک نکنید که با بحث بازاریابی در تعامل خواهید بود. ما در آژانس تبلیغاتی پرمون طرحقصد داریم در این مقاله، مارکتینگ را به طور مفصل مورد بررسی قرار بدهیم و هرآنچه که شما در مورد آن نیاز است بدانید را در اختیارتان قرار بدهیم. پس با ما همراه باشید.
مارکتینگ به معنای واقعی کلام
در بالا به طور مختصر به مفهوم مارکتینگ اشاره کردیم. اما واقعا معنای مارکتینگ چیست و چرا انقدر مدیران ارشد فروش در بهترین شرکتهای جهان روی این موضوع تأکید دارند؟ به طور کلی مارکتینگ به فرآیند شناخت مشتریان و ایجاد روابطی درست و تاثیرگذار با آنهاست. چنین گفته میشود که مارکتینگ یکی از رازهای اصلی پیشرفت در مبحث فروش است که باید بسیار جدی گرفته شود. اگر بخواهیم مارکتینگ را برایتان سادهتر کنیم، باید بگوییم که همان بازاریابی است که البته امروزه در دنیای اقتصاد به عنوان یک علم بسیار تاثیرگذار در دنیای فروش شناخته میشود. در بسیاری از کشورهای پیشرفته و یا در حال توسعه، هزینه و سرمایهگذاریهای هنگفتی روی مارکتینگ میشود. چرا که آنها اعتقاد دارند مارکتینگ مانند کفهی ترازوییست که باید همراه و همگام با بحث تبلیغات و … به آن بها داده شود.
جالب است بدانید که در شرکتهای بسیار موفق، سطح بالا و بینالمللی جهان، برای موفقیت خود، تیمهای بسیار قدرتمندی انتخاب کرده و از میان متقاضیان برای همکاری با آنها همیشه بهترینشان را غربالگری میکنند. برای مثال، در چنین شرکتها و سازمانهایی همیشه یک تیم موفق فروش وجود دارد و در کنار آن یک تیم بسیار قدرتمند مارکتینگ و بازاریابی نیز تشکیل میشود. در چنین شرایطیست که با ایجاد یک هماهنگی و توازنی درست میان دو تیم فروش و مارکتینگ هر گونه اهداف فروشی به سرمنزل مقصود خود میرسد. پس به عنوان یک مدیر و رهبر موفق در کسب و کار خود حتما باید کسانی که استعدادهای ویژهای در مارکتینگ دارند را کنار خود نگه داشته و آنها را برای تجارب بیشتر و موفقیتهای آتی آماده کرده و آموزشهای لازم را به آنها یاد بدهید.
جا دارد در اینجا دو نقل قول جالب در مورد مارکتینگ را به شما بگوییم. میلان کوندرا (Milan Kundera) در این باره میگوید: “تجارت فقط دو عملکرد دارد، نوآوری و بازاریابی” آقای پیتر اف دراکر (Peter F. Drucker) نیز در این راستا اذعان دارد که اگر بتوانیم مشتری را به خوبی شناخته و او را درک کنیم محصولاتمان خود به خود به فروش خواهند رفت و هیچ جای نگرانی از بابت فروش محصولاتمان نخواهیم داشت. وقتی صحبت از نوآوری و یا درک مشتری به میان میآید، ناخودآگاه مبحث مارکتینگ را همسو با علم میکند. این علم چیزی نیست جز روانشناسی، یعنی شناخت دقیق مشتری و پی بردن نیازهای اصلی او که ما را در این راستا به موفقیت میرساند. بدان معنا که اگر ما دقیقا بدانیم مشتری چه چیزی میخواهد و بتوانیم به درک خوبی از او و نیازهایش برسیم، تقریبا مهمترین بخش راه که همان سربالایی هست را طی کردهایم و میتوانیم به زدی شاهد پیشرفت باشیم.
نوابغ مارکتینگ در تاریخ بشریت را بشناسید
پس فراموش نکنیم که بازاریابی تنها هنر قدرت بیان و یا اینکه چه کسی میتواند بیشتر و سریعتر هست کند نیست، بلکه درک عمیق روانشناسی از مشتریان و نیازهای آنهاست. برای مثال، استیو جابز (Steve Jobs) یک نمونه بارزیست که این استعداد بالقوه را در درون داشت. بدون شک شما هم سخنرانیهای شگفتانگیز او را با لباس عادی (لوار جین و یقهاسکی سیاهش) دیدهاید که چقدر جذاب محصولاتش را معرفی میکرد و چقدر در شناخت نیازهای مشتریانش دقیق و هوشمند بود. او گویی در دل مردم بود و میدانست که همگی دقیقا به چه چیزی نیاز داریم و بر اساس این نیازها محصولاتش را طراحی و تولید میکرد و سپس هنگام ارائه محصولاتش یک نمایش هیجانانگیز و تمامعیاری را اجرا میکرد که بدون شک تمام حضار را تبدیل به یکی از مشتریان ثابتش میکرد.
اما فقط استیو جابز نمونه این هوش برتر در مارکتینگ نبود، بلکه افراد نابغه دیگری نیز در طول تاریخ بودهاند که نامشان را بارها شنیدهایم. برای مثال، توماس ادیسون (Thomas Edison) و هنری فورد (Henry Ford) نیز از جمله کسانی بودند که نه تنها در بحث مارکتینگ نابغه بودند بلکه داستانهای موفقیتهای خارقالعاده و بیبدیلشان همیشه ما را ذوقزده کرده و انگیزه برای تلاش و ناامید نشدن میدهد. هدف از گفتن این موارد این بود که بدانید تاریخ پر از موفقیتهای کسانی بوده که همیشه به نیازهای مردم توجه ویژهای داشتهاند و به یک درک برتر در مورد مشتریانشان رسیدهاند و همین امر موجب گشته تا آنها تبدیل به افسانه در تاریخمان شوند.
اهمیت بازاریابی
دیوید پاکارد (David Packard) توجه ویژهای روی اهمیت مارکتینگ داشته و چنین میگوید: “بازاریابی خیلی مهمتر از آن است که تنها به واحد مارکتینگ واگذار شود” او سعی دارد به ما بگوید که اهمیت این موضوع به قدری زیاد بوده که نه تنها واحد بازاریابی، بلکه باید سایر واحدهای فعال در یک کسبوکار نیز از آن مطلع شوند. به طور کلی، اگر در یک کسبوکاری دو مقوله مهم مارکتینگ و نوآوری باهم ادغام شوند، در چنین شرایطی بحث بازاریابی باید اولویت هر کارمندی باشد و هرکسی باید در این باره اطلاعات مفیدی داشته باشد. رسانههای اجتماعی این واقعیت را به طور بسیار عجیبی روشن کردهاند که هر کارمندی نماد همان برندیست که در آن کار میکند و پیشرفت آن برند نیز در سایه درک درست از نیازهای مشتریان شکل میگیرد که آن هم نیازمند نوآوری و بازاریابی حرفهایست. به طور کلی مارکتینگ کار خود را با چنین سوالاتی آغاز میکند که: مشتریان چه کسانی هستند؟ چه شخصیتی دارند و دقیقا به چه چیزی اهمیت میدهند و توجه میکنند؟
مارکتینگ یا مکالمه؟ مسئله این است!
اگر بخواهیم به طور دقیق به این موضوع اشاره کنیم باید بگوییم که مارکتینگ با یک مکالمهای که نقش بسیار حیاتی دارد آغاز میشود. این مکالمه غالبا میان شما و مشتریانتان است. فرض کنید شما یک مکالمهای را با مشتریانتان آغاز میکنید تا دقیقا پی به نیازهای آنها، رویاهایشان، نگرانیهایشان و حتی مشکلاتشان باشید. این مکالمه و اطلاعات ارزشمند است که به شما کمک میکند با درک عمیق از آنها دقیقا بدانید که باید چه چیزهایی را به آنها ارائه بدهید و چه محصولاتی را نه. به زعم بسیاری از کاربلدهای این حوزه، مارکتینگ چیزی نیست جز یک مکالمه موفقیتآمیز میان شما و مشتریانتان که قبل از آن هیچ شناختی از آنها نداشتید اما به واسطه آن مکالمه موفقیتآمیز حالا شما میدانید که دقیقا به چه کسانی طرف هستید و دقیقا باید چه کار بکنید. در واقع این همان مارکتینگ است که موجب میشود شما در کسبوکارتان بسیار موفق باشید.
شما بدون شناخت دقیق و درست از مشتریانتان هرگز قادر نخواهید بود موارد درست و یا محصولات مناسب با سلیقه و نیازهایشان را به آنها معرفی کنید. این موضوع بسیار ساده است، بدون شناختن نیازهای مشتریان چگونه میتوان محصولی مناسب را به آنها معرفی کرد؟ و بدون یک مکالمه موفقیتآمیز چگونه میتوان پی به نیازها، نگرانیها، انتظارات و توقعات مشتریان برد؟ جواب این سوالات بسیار ساده است، در یک کلام: هیچ گونه نمیشود. پس باید نقش مکالمه دو طرف و موفق را در مبحث مارکتینگ جدی گرفت. اگر شما هم کارمندانی دارید که روابط اجتماعی بسیار قوی دارند، به راحتی میتوانند حتی با سرسختترین مشتریان نیز ارتباط برقرار کنند، شک نکنید که آنها بهترین گزینههای ممکن برای مارکتینگ هستند و شما حتما باید از آنها در تیم مارکتینگ کسبوکارتان بهره ببرید و از استعدادهای بالقوهشان نهایت استفاده را بکنید.
مارکتینگ، هنر همدردی و همدلی
شاید برای شما هم کار سختی باشد که به بسیاری از مدیران که نگران کاهش آمار فروششان هستند این مسئله و مطلب مهم را یادآوری کنید. چرا که بسیاری از آنها فکر میکنند که کسبوکار تنها فروش محصول است و به جز آن نباید هیچ توجهی به مسائل دیگری کرد. اما این در حالیست که علم بازاریابی برای ما موضوع بسیار مهمی را تعیین میکند و آن هم هنر همدردی و همدلی با مشتریان است. مشتریان شما باید بدانند که شما به تمام مشکلات و خواستههای آنها توجه ویژهای دارید و به تمام آنها اهمیت قائل هستید. در چنین شرایطیست که شما پیشرفت خواهید کرد و تبدیل به یکی از موفقترین افراد در زمینه کسبوکارتان خواهید شد.
بگذارید یک مثالی را به شما بگوییم، تمام ایدههای ناب و پولساز تاریخ همیشه از یک نقطه آغاز شدهاند و آن هم فهم مشکلات و نیازهای مردم بوده است. تصور کنید یک تولید کننده گوشی و یا گجتهای هوشمند تمام نظرات و مشکلات مشتریانش را با دقت بررسی میکند و تمام فکر و ذکرش رفع کردن آن ایرادات در نسخههای بعدیست و تولیدکننده مشابه دیگر نیز تنها به فکر بالا بردن فروش محصولاتش بوده و توجهی به این قضیه نمیکند. در چنین شرایطی بدون شک محصولات بعدی تولیدکننده اول بدون ایراداتی خواهد بود که زمانی نگرانی و یا مشکلات بسیاری از مشتریان بوده و به طور حتم فروش این محصول بینقص بسیار بالاتر خواهد بود. حالا برعکس، مشتریان فروشنده دوم به محض پی بردن بیتوجهی او به مشکلات و نیازهایشان نه تنها از محصول جدیدش استقبال نخواهند کرد بلکه به محصولات فروشنده اول روی خواهند آورد که ایراد کمتری دارد و توجه ویژهای به نیازهای آنها داشته. خیالتان را راحت کنیم، در چنین شرایطی که رقابت در کسبوکار روز به روز در حال افزایش است و رسانههای اجتماعی نیز نقش بسزایی در جلب رضایت مشتریان را دارند شما باید توجه ویژهای به نیازهای مشتریانتان داشته باشید و این تنها با همدردی و همدلی متقابل با آنها به وجود خواهد آمد. شما باید دقیقا بدانید مشکل آنها چیست و آنها دقیقا به دنبال چه چیزی هستند تا بتوانید همانها را برایشان فراهم کنید.
مارکتینگ و برندینگ
همیشه به خاطر داشته باشید که برند هویت کسبوکار شماست و مهمتر از هویت شاید چیزی در کسبوکار وجود نداشته باشد. شما باید همچنین این را هم در نظر داشته باشید که برند چیزی نیست که بتوان با تبلیغات گران و جذاب آن را ارتقاء داد و یا ظاهر آن را عوض کرد! این را بدانید اگر مشتریان و یا بهتر است بگوییم مردم تجربه خوبی از محصولات شما نداشته باشند، این یعنی بزرگترین ضربه به برند شما که هویت کاریتان محسوب میشود. بنابراین در چنین شرایطی نه تنها تبلیغات بلکه هیچ چیزی قادر نخواهد بود تصویر بد و تجربه تلخی که از محصولات شما در خاطر مشتری باقی مانده تغییر کند. بگذارید برایتان مثالی بزنیم، فرض کنید شما تولید کننده محصولات مواد غذایی هستید و تصمیم گرفتهاید محصول تازهای تولید کنید که تا به حال کسی آن را تولید نکرده است. حالا اگر عده زیادی از طعم و مزه این محصول خوششان نیاید شما قادر نخواهید بود وضعیت بدی که از این محصول به یاد مشتریان مانده را تغییر بدهید و این موضوع شاید ضربهای بزرگ به برند و هویت کاری شما باشد.
پس در نتیجه، برندینگ یکی از مهمترین موضوعاتیست که باید همیشه حواستان به آن باشد. برند شما تجربه و احساسیست که مشتریانتان از محصولات شما در ذهنشان دارند. حالا هرچقدر که توانسته باشید در ایجاد یک تجربه خوب موفق باشید همانقدر برند شما محبوبتر و جذابتر خواهد بود. اما در این میان مارکتینگ نیز میتواند نقش بسیار مهمی در ارتقاء برند شما داشته باشد. چرا که گاهی اوقات شما محصول بسیار عالی و بینقصی تولید کردهاید اما آنطور که انتظارش را دارید محصولتان به فروش نرسیده. در چنین شرایطی مارکتینگ میتواند به ارتقاء برندتان کمک شایانی بکند. و یا اگر محصولتان نیاز به ارتقاء کیفیت داشته باشد، مارکتینگ میتواند با درک متقابل مشتریان این نیازها و یا نقصهای مختصر را در نسخههای بعدی رفع کرده و برند شما را میان مشتریان و سایر مردم ارتقاء دهد.
کلام آخر
ما در این مقاله سعی کردیم مفهوم کلی مارکتینگ را با مثالهای متعدد برایتان بیان کنیم تا به اهمیت این موضوع مهم پی ببرید. البته در مورد مارکتینگ میتوان ساعتها صحبت کرد و مقالههای بسیار متنوعی نوشت که ما سعی کردهایم در اینجا به بخشی از آنها اشاره کنیم. اما اگر از خواندن این محتوا لذت بردید و آن را پسند کردید، خوشحال میشویم که نظراتتان را با ما نیز همرسانی کرده و این مطلب را با دوستانتان هم به اشتراک بگذارید.